بسم الله
یکی دیگر از سوالاتی که مطرح است این است که عصمت انبیاء و رسل تا زمانی ثابت و محفوظ است که در اداء امانت رسالت و ابلاغ آن به مردم خطایی نکنند، پس ممکن است کهرسول هم خطا کند کما اینکه در سورة شریفة عبس، وقتی که پیامبر (ص) در رفتار با شخص اعمی (کور) به نوعی برخورد کردند، خداوندروش پیامبر (ص) را ملامت نمود؟
اما پاسخ این سوال:
در ابتدا لازم است چند مطلب بیان شود:
1ـ عصمت از مادة «عصم» به معنای امساک و نگهداشتن است[1] و در اصطلاح متکلمان، عبارت است از «لطفخداوند به بعضی از بندگان، که با وجود آن هیچ انگیزهای برای ترک طاعت و انجام معصیت ندارند، اگر چه قدرت بر آن دارند.[2]»
2ـ بنابر یک تقسیم در مورد انبیاء، سه گونه عصمت متصور است:
الف) عصمت در دریافت وحی؛ به گونهای که وحی الهی را بدون کم و زیاد دریافت میکنند.
ب) عصمت در ابلاغ وحی؛ به گونهای که در رساندن دستورات الهی به مردم، از هر خطا و اشتباهی مصونهستند.
ج) عصمت از معصیت؛ یعنی در امور دیگر غیر از دریافت و ابلاغ وحی، معصوم هستند.[3]
3ـ در سورة عبس آمده: «عَبَسَ وَ تَولّی" أنْ جَاءَهُ الاعْمی"[4]؛ چهره در هم کنید و روی بر تافت از اینکه نابینایی بهسراغ او آمده بود.» بین مفسرین شیعه و اهل سنت اختلاف است که شأن نزول آیه در مورد کیست؟ مفسرین شیعهمیگویند آیه در مورد شخصی از بنی امیّه است[5]، ولی اهل سنت قائلند که آیه در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است[6].
با توجه به مقدمات فوق، به بیان دلایل شیعه بر عصمت انبیاء به طور مطلق (سه مرحله بیان شده) و صحت و یاعدم صحت استدلال به آیات فوق بر مدعا (عدم عصمت انبیاء به طور مطلق) میپردازیم:
دلایل شیعه (امامیّه) بر عصمت انبیاء:
علمای شیعه بر عصمت انبیاء به طور مطلق، دلایل گوناگونی اقامه کردهاند که چند برهان را بهاختصار بیان میکنیم:
1ـ عصمت انبیاء در قرآن: آیاتی چند از قرآن مجید بر عصمت انبیاء دلالت دارند از جمله: خداوند میفرماید: «ومن یطع الرسول فقد اطاع الله[7]؛ کسی که از رسول خدا و پیامبر او اطاعت کند، همانا خدا را اطاعت کرده است».
همچنین میفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع بأذن الله[8]؛ و ما هیچ رسولی به سوی شما نفرستادیم مگراین که به اذن پروردگار از او اطاعت و پیروی شود». و روشن است که اگر انبیاء دارای مقام عصمت نبودند به طورمطلق و بدون قید و شرط به اطاعت از آنها امر نمیشد و اطاعت از آنها در ردیف اطاعت از خداوند قرارنمیگرفت.
و در جای دیگر خداوند میفرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة[9]؛ به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای شمااسوه و الگوی نیکویی است.» و اسوه بودن در جمیع مجالات و امور فقط با عصمت مطلقه سازگار است[10].
2ـ وثوق و اطمینان فرع بر عصمت است: انبیاء از طرف خداوند برای تبلیغ و ارشاد و هدایت بشر، مبعوث شدهاند وپیروی از آنان واجب است. خداوند میفرماید: «قل ان کنتم تحبّون اللّه فاتبعونی یحببکم اللّه[11]؛ بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد».
زمانی این هدف و غرض تحقق مییابد که مردم نسبت به آنان اطمینان و وثوق پیدا کنند. و این امر در گرو ایناست که انبیاء از هر خطا و اشتباه و معصیتی مصون و پاک باشند. (حتی در غیر از دریافت و ابلاغ وحی) چرا کهمشاهدة کذب خطا و معصیت از نبی، این اطمینان را از بین میبرد و مردم نسبت به دریافت وحی و ابلاغ آن همدچار شک و تردید میشوند، که در این صورت غرض از بعثت محقق نخواهد شد.
محقق طوسی میفرماید: «و یجب فی النبی، العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض[12]؛ وجوب عصمت به طورمطلق در نبی واجب است تا از این طریق وثوق و اطمینان نسبت به او حاصل شود، در این صورت است که غرض ازارسال انبیاء حاصل میشود».
علامه حلّی در شرح قول محقق طوسی میفرماید: «کسانی که نبی و پیامبر برای آنها مبعوث شده است، اگر درامر، کذب یا معصیتی مشاهده کنند، در اوامر و نواهی و افعال او هم احتمال کذب و خطا میدهند، در این صورتدیگر از اوامر و دستورات او اطاعت نمیکنند و این موجب میشود که غرض از بعثت آنان لغو و بی اثر شود.[13]»
3ـ عدم عصمت انبیاء مستلزم تناقض است: از نظر عقلا، فعل و عمل نبی، مانند قول و گفتار اوست. حالا اگر نبی مرتکبمعصیت و خطایی شود، کردار او با گفتارش متناقض میشود و لازم میآید امر به متناقضین کند. علامه طباطبایی (ره) در این باره میگویند: «همانا نزد عقلا، فعل همچون قول است و انجام کاری بر جوازآن نزد انجامدهنده دلالت دارد، حال اگر از شخص نبی، معصیت و خطایی سر بزند در حالی که قولاً به خلاف آن امر کند،مستلزم تاقض است. یعنی در این صورت، پیامبر تبلیغ کنندة دو امر متناقض بوده و روشن است که تبلیغ امرمتناقض به هیچ وجه تبلیغ دین نخواهد بود.[14]»
اما در مورد آیة مورد بحث؛ اولاً: همان طور که بیان شد، بین مفسرین، اتفاق نظر وجود ندارد و مفسرین شیعه نمیپذیرند که آیه در شأن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد، بلکه میگویند: در مورد شخصی از بنی امیه است. البته مفسرین شیعه دلایل محکمی بر این قول اقامه کردهاند از جمله این که:
الف) از امام صادق (علیه السلام) نقل شده: «مردی از بنی امیه با عدهای دیگر نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند، هنگامیکهام مکتوم (که شخصی کور و فقیر بود) وارد شد، این شخص چهرهاش درهم فرو رفت و به او پشت کرد، در اینهنگام آیه فوق نازل شد.[15]»
ب) سید مرتضی چنین استدلال کرده: در آغاز بعثت و بعد از سورة اقرء، سورة قلم بر پیامبر اکرم(صلی الله علیهو آله) نازل شده است که در وصف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گفته شده: «و انک لعلی خلق عظیم؛ و تو اخلاق نیکوو برجستهای داری» حال چطور ممکن است بعد از این پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به خاطر اخلاق ناپسند، مورد عقاب و سرزنش قرار گیرد[16].
ثانیاً: بر فرض که بپذیریم آیه در شأن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده، در این جا هیچ معصیتی از آنحضرت، سر نزده تا منافی عصمتش باشد، چنان چه فخر رازی از مفسرین اهل سنت، صدور معصیت از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را در این آیه انکار میکند و فقط آن را ترک افضل میداند و بر این مطلب دلایلی اقامه میکند.[17]
نتیجه اینکه؛ با توجه به آیات شریف قرآن، که عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و تمامی انبیاء (علیهم السلام) را به طورمطلق بیان میفرماید، چرا و به چه دلیل ما که مسلمان و مدعی پیروی از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله)هستیم، بدون هیچ دلیل نقلی و عقلی، عصمت انبیاء (علیهم السلام) را مخدوش مینمایید؟!
پی نوشت
---------------
[1] . ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ماده «عصم».
[2] . فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، مکتبة آیة الله المرعشی، ص 301.
[3] . علامه طباطبایی، تفسیرالمیزان، اسماعیلیان، ج 2، ص 134، ذیل آیه 213 بقره.
[4] . عبس/ 2 ـ 3.
[5] . تفسیر مجمع البیان، طبرسی و تفسیر المیزان، علامه طباطبایی و تفسیر نمونه، ناصر مکارم و دیگر تفاسیر ذیل آیه فوق.
[6] . فخر رازی، تفسیر کبیر، دارالکتب العلمیة، ج 31، ص 51، (اجماع اهل سنت بر این مطلب را ادعا کرده).
[7] . نساء / 80.
[8] . نساء / 63.
[9] . احزاب / 21.
[10] . برای توضیح بیشتر در این باره رجوع کنید به مفاهیم القرآن، جعفر سبحانی، ج 4، ص 423 به بعد. و آموزش عقاید، مصباح یزدی، سازمان تبلیغات اسلامی، ج 2 ـ 1، ص 244 و 245.
[11] . آل عمران / 31.
[12] . محقق طوسی، کشف المراد فی شرح التجرید الاعتقاد، مکتبة المصطفوی، ص 274.
[13] . کشف المراد، همان.
[14] . تفسیر المیزان، همان، ج 2، ص 134.
[15] . تفسیر مجمع البیان، دارالمعرفة، ج 9 ـ 10، ص 664.
[16] . المیزان و مجمع البیان، همان.
[17] . تفسیر کبیر، همان.