چرا شیعه منکر ختم نبوت است؟

بسم الله

یکی از شبهاتی که از طرف وهابیون به شیعه مطرح است این است که چرا شما منکر ختم نبوت هستید ؟! حال پاسخ به این شبهه
 یکی از ارکان اعتقادی پیروان ادیان الهی اعتقاد به نبوت است[1] که بشر از بدو خلقت همواره از این نعمت بهره‌مند بوده‌است، تا اینکه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) به عنوان آخرین سفیر و فرستاده الهی مأمور ابلاغ پیام آسمانی قرآن گردید و دین اسلام را به عنوان جامع‌ترین و کامل‌ترین برنامه هدایت و تأمین کننده سعادت بشر در تمام اعصار و دورانها به ارمغان  آورد. و هرکس با اقرار به وحدانیت خداوند سبحان و رسالت آن حضرت، پیرو دین و شریعت او شمرده می‌شود و به فتوای همه فرق اسلامی مسلمان محسوب می‌گردد.[2] اقرار به رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) عین اعتراف به خاتمیّت رسالت آن حضرت می‌باشد؛ زیرا اقرار و اعتراف به  نبوت پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه وآله) به معنای پذیرفتن آیین و شریعتی است که از جانب خداوند به وسیله آن حضرت وارد شده‌است و یکی از مسلمات شریعت اسلام اعتقاد و التزام به خاتمیت رسالت پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) است که قرآن به صراحت پیامبر گرامی اسلام را به عنوان خاتم الانبیا معرفی کرده‌است: «ما کان ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین و کان الله بکل شی علیماً»[3].
پس هر کس دین اسلام را پذیرفته، خاتمیّت نبوت و مسدود شدن باب رسالت را نیز معتقد گشته است؛ زیرا اعتقاد به اسلام مستلزم پذیرش ختم نبوت است، و بدون پذیرش ختم نبوت، اسلام محقق نخواهد شد.
بنا بر این، شیعه با اقرار و اعتقاد و التزام به شهادتین مسلمان بودن خود را اثبات می کند و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) را به عنوان خاتم الانبیا، دین او را خاتم الادیان و کتابش را نیز ناسخ همه کتب آسمانی می داند و مانند سایر مسلمانان خود را پیرو آیین و شریعت جهانی اسلام و مکلّف به انجام فرائض آن دین می‌داند و به مسلمانی خویش افتخار می‌نماید. البته نه تنها شیعه خود را مسلمان و مکلّف می داند، بلکه سایر فرق اسلامی نیز شیعه را مسلمان دانسته و پیروی و عمل بر طبق فتوای شیعه را جایز دانسته‌اند و شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه الازهرا فتوا داد که اگر چنانچه پیروان یکی از مذاهب اربعه اهل سنت، شیعه شده و به فقه شیعه عمل نمایند، عمل آنها مجزی است و همانند آن است که مالکی از فقه حنفی متابعت نماید و یا بالعکس.[4]
یکی از اعتقادات شیعه آن است که برای اجرای دستورات اسلام در جامعه پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیاز به رهبری است که باید به وسیله شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله) به مردم معرفی شده باشد. در اینجا به پاره‌ای از سخنان گهربار پیامبر گرامی اسلام که علی  (علیه السّلام)  را امام،‌رهبر و جانشین پس از خود معرفی می‌کند، اشاره می کنیم:
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی خطاب به علی بن ابیطالب  (علیه السّلام)  می فرماید: انت منی منزلة هارون من موسی الّا انّه لا نبّی بعدی، [5]جایگاه تو ـ یا علی ـ نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است، یعنی همان گونه که هارون وصّی و جانشین حضرت موسی بود، تو نیز جانشین من هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد آمد».
نیز در جریان غدیر خم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) علی  (علیه السّلام)  را به عنوان جانشین خویش معرفی نمود، فرمودند: «الا فلیبلّغ شاهدکم غائبکم لا نبی بعدی»[6] پیامبر پس از آنکه حضرت علی  (علیه السّلام)  را در حضور مردم به جانشینی منصوب کرد، فرمودند که شاهدان به غایبان ابلاغ کنند که پس از من پیامبری نخواهد آمد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) در حالی که جانشین خود را معرفی نمود، ختم نبوت را نیز گوشزد کرده، تا کسی تصور نکند که باب نبوت همچنان باز است.
شیعه همچنان که صدر جمله را معتقد است، به مفاد ذیل جمله نیز که ختم نبوت است، معتقد است و پیامبر را خاتم پیامبران الهی می داند و علمای شیعه همواره بر ختم نبوت تأکید داشته و در کتب خویش ختم نبوت را یکی از ضروریات دین اسلام شمرده و منکر ختم نبوت را کافر دانسته‌اند و بسیاری از علمای شیعه دربارة ختم نبوت کتاب مستقل نوشته‌اند.
امام صادق  (علیه السّلام)  می فرماید:‌«ان الله ختم نبیّکم النبیّین فلا نبّی بعده ابداً؛ [7] خداوند سبحان به وسیلة نبی شماـ پیامبر اسلام ـ‌سلسله نبوت را ختم نمود و تا ابد پیامبری بعد از آن حضرت نمی آید و به وسیلة‌ کتاب شما یعنی قرآن مجید باب نزول کتاب آسمانی را نیز بست و پس از قرآن تا ابد،‌کتاب وَحیانی نخواهد آمد.
نتیجه آنکه: امامان معصوم  (علیه السّلام)  همواره به ختم نبوت تأکید داشته‌اند و علمای شیعه نیز به پیروی از آنان مبلّغ ختم نبوت بوده و منکر آن را کافر دانسته‌اند . همچنین اعتقادات شیعه مورد احترام سایر مسلمانان بوده،‌تا جایی که علمای اهل سنت شیعه شدن و عمل به فتوای علمای شیعه را جایز دانسته‌اند.


پی نوشت

---------------------
1 ـ طباطبائی محمدحسین، المیزان، 2/142.
2ـ طباطبائی محمدحسین، المیزان، 1/302.
3 ـ احزاب/40.
4ـ مجله رساله الاسلام،‌شماره 11، ص228.
5ـ ابن هشام ، السیره النبویه ،‌2/519 و 520.
6ـ طبرسی، احتجاج ، ج 1،ص71 الی 84 .
7ـ فیض کاشانی ،‌الوافی،‌1/144.